بیرحینیا متفاوت ...
بعد اینکه با آموزشگاه هماهنگ کردیم واسه کلاس شما .. پیانو ... از مدرسه که اومدی ناهار خوردیم و راهی شدیم ... خانم " ا " زنگ زد که استاد 6 میاد گفتیم ایرادی نداره زودتر میایم که زهرا جون اولین نفر باشه ... ساعت 5نیم رسیدیم ... تبلت آقا جان دچار خواب آلودگی شده بود D: که سر راه رفتیم دادیم واسه بررسی ... بعد رفتیم آموزشگاه ... طبق معمول با تأخیر اومد استاد ... آقا جان اومدن سر کلاست و من و سما جون هم تو دفتر نشستیم ... سما از تغییرات اونجا به قول خودش حسابی سوپرایز شده بود ... کلاس که تمام شد کلی خوشحال بودی که استاد ازت کلی تعریف کردن ... منم خوشحالم که این خستگی راه رفت و آمد به بیرحند تو تنِ من و آقا جان نمی مونه ... خلاصه...
نویسنده :
ملیحه
14:41