ناخوانده ...
روزمون با اولین شیفتهای آقا جان شروع شد اول ماه جدید و برنامه های جدید آقا جان ...
تا ظهر تو خونه موندم و قرار بود که عصر برم واسه برنامه نهایی دکوراسیون اتاق دخترا ... اما مامانی زنگ
زدن و گفتن بریم خور ( خرو ) ، دوست بابایی زنگ زدن و دعوت کردن بریم باغشون منم بدم نیومد بریم
و راهی شدیم یه خونه باغ با صفا که خیلی خوش گذشت این شد که مهمان ناخوانده شدیم ...
ساعت 10 برگشتیم کلی اکسیژن ذخیره کردیم
تو راه دخترا خوابیدن ...
و من مشغول دیدن تی وی ... و کلنجار رفتن با این دکوراسیون و تصمیم برای انتخاب بهترین ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی