سما جون سما جون ، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره
زهرا جون زهرا جون ، تا این لحظه: 20 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

روزمره های دخترانم

جلسه ...

1392/3/7 11:30
نویسنده : ملیحه
87 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز عصر کمی بهتر شدم و بعد اینکه حسابی حیاط رو از گزند خاک و خاشاک نجات دادم ، اومدم و یه چای

دبش ، قند پهلو زدم و راهی آریانا شدم (: اونم پیاده ... محور جلسه راجع به تصمیم گیری واسه تابستون

بود و برنامه تعطیلات ، که دو گزبنه داشتیم یا صبح 9نیم تا 12 یا عصر سه روز در هفته جلسات 1ونیم

ساعته ... که همه متمایل به صبح بودن ... من مونده بودم از یه ور آقا جان میگن 8 ماهه رفتی و الان وقت

استراحتِ ، اما مربی ات نظرش اینه که فاصله نیوفته بهتره ... که من مشکلم فقط تایم رفتنمون به تهران

بود که اونم حل شد اون موقع شما ترم 2b، فونیکس 2 هستی ...که قرار شد واست فوق العاده بذارن

چون ازت خیلی راضی ان ...فدات بشم که محبوب همه مربی ها هستی ...

از امروز ترم 2 فونیکس 1 شروع میشه که I P N  آواهای  شون رو یاد میگیری ...

کمی با رایتینگ تو خونه مشکل داشتی که میس نسرین معتقدن که تو کلاس عالی هستی و

نیاز نیست که تو خونه بهت فشار بیاد ...

بعد هم اومدم خونه و شما و آبجی پیش آقا جان موندین و من رفتم عقیقه نوه عمه خودم ... و وقتی

اومدم شما تو تا خواب خواب بودین ... با خاله محبوبه صحبت کردم و احتمالا یه سفر تهران در پیش داریم

... تا بعد الان ساعت 11نیمِ و تو اومدی از آکادمی و ذوق داری که چون خوب بودم بهم تریس ندادن (:

دوستتون دارم تا همیشه ... صبح داشتم به این مسأله فکر میکردم که اگه شما رو نمیداشتم ...

ازت پرسیدم میگی : می رفتم خونه مامان بزرگ ): (: ...

خوشحالم از داشتن شما دو تا فرشته ... و خدا رو شاکر ...

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)