امروز
صبح رفتم همایش تقدیر از ورزشکاران ... بعد ناهار ... بعد خواب ... بعد تمیز کاری خونه تا غروب ...
عصر هانیه جون و نفیسه کمی اومدن پبشمون ... نرفتیم بیرون ...
دایی با خانمش اومدن ... طفلی خاله مریم زنگ زد که عصر بریم بیرون ولی من شما دو تا رو محروم کرده
بودم به دلایلی ...واسه همین رد کردم و نرفتیم ...
هنوز این وروجک داره بازی میکنه من نمیدونم چه انرژِی داره ... بعد اینکه کلی واسش قصه های رنگارنگ
خوندم
یکم باید کتاب بخونم احتیاج دارم بهش موندم با اخلاق زرزر چه کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی