سما جون سما جون ، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره
زهرا جون زهرا جون ، تا این لحظه: 20 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

روزمره های دخترانم

مهمونا

1392/10/27 23:55
نویسنده : ملیحه
82 بازدید
اشتراک گذاری

شنبه و یه شنبه طبق معمول درگیر کلاسای دخترا بودیم ... از این هقته ترم 2 نقاشی سما جون شروع شده و دختری خودش با ذوق میره و سر کلاس هم به خانوم مربی گفته ... شما به من کمک نکنین ... من خودم میتونم و واقعا هم میتونه .... این هفته دخترا چشم انتظار زن دایی جدید بودن ... صبح سه شنبه زن دایی با مامان و باباش با قطار از اصفهون ... (: رسیدن خونه و همه دور هم بودیم و کلی ذوق کردن دخترا ... روز بعد تو خونه موندیم و چهارشنبه رفتیم امامزاده و خیابون گردی ... روز پنج شنبه هم همه خونه ما بودن ... خوشحالم که خونواده این یکی هم خونگرم هستند شب گفتم فک و فامیلا واسه دیدنِ شون بیان که تا دیر وقت سرگرم بودیم و سما جون کلی حرکات موزون از خودش بروز داد (: 

امروز جمعه آبجی بزرگه امتجان کانون داشت و همه خونه خاله مزیم بودیم دایی حونا با داداش فاطمه جون رفتن خور ... اما ما به خاطر آرمون زهرا جون نرفتیم ... ساعت 8 رفتیم دنبال فاطمه و آزمون کلی تأخیر داشتند تا 10 تموم شد و من کلی اعتراض کردم واسه نحوه برگزاری آزمون .... که هر چند کی ترتیب اثر میده !!!!! 

بعد همه خونه خاله جون بودیم و بعد ناهار مامان و بابا و داداش زن دایی جون راهی نصف جهان شدند و فاطمه جون موند با دایی بره ... عصر یه سر رفتیم خونه دایی سید جسین تا با زن دایی آشنا بشن و بعد هم خونه بی بی جون و.... دایی دوباره لاغر شدن و من و آقا جان حسابی دپرس شدیم حصوصا با صحبتهای امروز عمه جان ... خدایا بزرگیت رو شکر ... خودت کمک شون کن 

عصر غیرتم نکرد بریم کانون کارنامه دختر رو بگیریم و الان میخوام از سایت بگیرم ... هر چند پسرا تو حوضه کلی سر و صدا کرده بودن و تمرکز دختری رو بهم زده بودن و زهرا جون با روحیه خراب از حوزه اومد بیرون ولی خوب مهم اون تحربه ایِ که بدست آورده ... 

فردا میخوام روزه بگیرم فقط به نیت یه نفر خدایا خودت بهتر میدونی 

دوستتون دارم ..........

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)