خواب تعطیل ...

یواش یواش داره بوی ماه مدرسه میاد زمزمه های هم شاگردی سلام ... بعد مراسم دایی جون هنوز تا چند روز در خدمت مهمونا بودیم روزهای خوبی بود خیلی خاطره ها تکرار شد ... د.ر هم جمع شدنایی که شاید از حدود 16  سال پیش این اتفاق نیافتاده بود ... خیلی خوش گذشت ... با وجود اینکه اکثر بار پذیرایی با من بود - به خاطر وضعیت فیزیکی خاله مریم و خاله محبوبه - اما من واقعا انرژی داشتم ... مهمونا هم از مراسم راضی بودن خدارو شکر همه چی ایده ال برگزار شد ... مراسم خوبی بود ... خوشحالم و خدا رو شاکر بابت اتفاقات خوب ...

بعد رفتن مهمونا ... یه مهمون سوپرایز کننده داشتم به طور خیلی اتفاقی میزبان یه توریست لهستانی شدم به اتفاق هم دوشنبه رفتیم خور من ...زهرا جون ... عمو مهدی آقا ... تجربه خوبی بود ...عصر با هم غذا درست کردیم و شب پیش ما موند تا فرداش که با عمه جان رفت مشهد که ویزاش رو تمدید کنه واسه ترکمنستان ... حدودا دو سال از من کوچکتر بود اما اکثر کشورهای اروپایی و آسیایی رو رفته بود ... کلی تمرین خوبی شد واسه تقویا زبانم ... گرچه - دوریتا - هم قوی نبود اما بهتر از من بود (: خلاصه دعوتمون کرد بریم لهستان (-؛دختر خون گرمی بود ...زهرا جون هم کلی اهداف بزرگ برای آینده اش در نظر گرفت ...

بالاخره فرم مدرسه هم آماده شد و سه شنبه با کتابها تحویل گرفتیم ... داره کتابهاشو جلد میگیره ... کیفشو آماده کرده و اماده رفتن به مدرسه ... چند روز پیش می گفت دلم وایه مدرسه تنگ شده (: سما جون هم محل آکادمی زبانش تغییر کرده و رفته یه جای دلبازتر و بزرگتر ... کلی ذوق داره واسه شروع ترم جدید ... این هفته چهارشنبه یه سفر بیرجند هم داشتیم و زهرا جون کلاس داشت کلی استاد از پیشرفتش راضی بودن و کلی تشویق شد ... این ترمش به پایان رسید و باید برای ترم بعد شارژ کنیم ... خوشحالم از این که خودش با علاقه پیش میره ... هدفش اینه که اینقدر خوب یاد بگیره که بتونه یه استاد بزرگ بشه ...البته ما تأکیدمون بر این هست که میتونه یکی از اهداف بزرگش باشه در کنار تحصیلات آکادمیک در هر رشته ای ... از هدای مهربون خواستم کمکش کنه به همه اهدافش برسه ...

سما جون هم این هفته کلی ذوق نشون داد تا در دوره ارف ثبت نام بشه که موکول کردیم به سری بعد کلی از نت ها رو یاد گرفته و هر آهنگی رو کاملا میتونه با نت سولفژ کنه ...

یه چند روزس مجبور شدم از رفتن به بیرون محرومتون کنم که باید این اتفاق میافتاد وقتی چند روز رو با بچه ها میگذرونین بعد پس لرزه هاش زیاد میشه ... که تا دیشب تحریمات ادامه داشت ...امیدوارم بفهمین که فقط و فقط به خاطر خودتون این کار رو میکنم

دوستون دارم مهربونای من ... همیشه برای هم باشید تا همیشه ... بوسسسسس واسه دو تا تون که الان خونه مامان بزرگ هستین واسه اتمام تعطیلات تابستون ...