جمعههههههههه
دیشب کلی با آقاجان بازی قایم موشک رو بازی کردیم کلی جیغ حیغ و سر وصدا ... وقتی اینطور با بابایی بازی میکنین کلی کیفور میشم به هر سه تون افتخار میکنم دلم میخواد بیشتر وقتتون با هم سپری بشه اما حیف *** سالم باشید سالم باشیم شکررررررررر
قبل رفتن آقا جان مامانی و بابایی اومدن یه سر خونه و زهرا جون امروز یه clown درست کرد !!! خوشحالم که علیرغم تفاوت سنی تون با همدیگه خوب کنار میاین و همدیگه رو دوست دارین البته گاهی شیطنتهای خواهرانه میرسه به دعواهای زودگذر اما زود با عذرخواهی از همدیگه تمام میشه ...
امیدوارم همیشه شاد و سرحال باشین ... بعدش دوتاییتون اجازه گرفتین برین خونه مامانی و رفتین من موندم و تنهایی من موندم و ... خدایا هزاران بار شکرت شکرت شکرت
یادم رفت دیروز تو جشن کانون 2 یه زهرا جون یه جایزه دادن از این بازی فکری چینی بسیار شبیه ** لونپوس **___ البته نه با اون کیفیت ساخت ___ اما حسابی فکر دخترا رو واسه انجامش درگیر کرده بود تا بالاخره سما جون هم امروز یکیش رو انجام داد ****
و اما هنرهای زهرا جون روی صورت آبجی جونش
من clown شدم مامانی ... همه حرفش همین بود (: